حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت چهل و سوم :
ـ حالا من اینجا چی کار کنم؟
ـ کار خاصی لازم نیست کنی.
ـ خیلی با کارای این بخش آشنایی ندارم.
ـ نترس! از پسش بر میای سؤال داشتی زنگ بزن و از خانم امیدی بپرس!
چارهای نبود. بهاره که رفت، اندیشیدم: «خدا کنه تا فردا منشی برگرده وگرنه نمیدونم باید اینجا چی کار کنم. جای خودم رو با هیچ جایی عوض نمیکنم.»
هنوز یک ساعت نگذشته بود که پرستار اتاق عمل خانم گنجی نگران و مستاصل
اسرا
00خیلی عالیه ممنون مرضیه بانو